از منطق شادی صدرمی ترسم


  • Share on Pinterest

مقاله شادی صدر را که از دوستان قدیمی و عزیزم است ،خواندم و همینطور پاسخ های مخالف و موافقی را که دیگر دوستان عزیزم نوشته بودند .

به نظرم آمد تقریبا هرچه لازم بوده ،مخالفان و موافقانش در این باره گفته اند.بسیاری از نکاتی را که می خواستم بگویم در نوشته ها یافت می شود و از تکرارش صرف نظر می کنم اما یک نکته را نمی توانم تکرار نکنم :

آنچه در نوشته شادی صدر مرا نگران می کند و حتی می ترساند: منطق “مطلق نگری ” است .چه فرقی می کند این مطلق نگری در باره چی و کی باشد؟مهم این است که سالها ،نه ! قرنها و اصلا یک تاریخ است که از مطلق نگری آسیب دیده ایم و چه مصیبت ها که به خاطرش تحمل کرده و می کنیم .چه فرقی می کند موضوع این مطلق نگری در باره پیروان یک دین باشد یا مخالفان یک دین ،در باره مخالفان یا موافقان یک عقیده سیاسی باشد یا مذهبی یا هرچیز دیگر.

من اصلا نمی خواهم در این دعوا از زنان دفاع کنم و یا ازمردان .من فقط می خواهم بگویم از منطق سیاه و سفید کردن می ترسم .من فقط می خواهم بگویم از مطلق دیدن و مطلق کردن می ترسم .اگر این روش را امروز به نام دفاع از زنان بپذیریم چه دلیلی دارد که فردا در دفاع و یا مخالفت از چیز دیگری به کار نبریم ؟اصلا اگر حق داریم که به خاطر دفاع از زنان ، بخشی از جامعه را “بد مطلق ” ببینیم، چرا فردا همین منطق را در باره دیگران به کار نبریم؟و یا به دیگران حق ندهیم که از همین منطق بهره ببرند؟ چرا کسانی حق نداشته باشند بگویند همه مذهبی ها متحجر هستند یا همه سکولارها بی منطق !با منطق دوگانه که موافق نیستید.هستید؟یعنی نمی شود منطقی را که برای استدلال به کار می گیرید فقط در یک مورد درست باشد و آن هم مردان و نه در باره چیزهای دیگر

شادی مرا خوب می شناسد و می داند از جمله زنانی هستم که در حاکمیت مردانه محیط های کاری ایران بویژه ساختار مردسالارانه روزنامه های ایران آسیب فراوان دیده ام ،اما فقط و فقط به این دلیل با ایده شادی در باره ضد زن بودن همه ی مردان ایرانی مخالفم که با منطق “همه یا هیچ “مخالفم ،که بامنطق “سیاه و سفید کردن” مخالفم ،که با” بد مطلق” و “خوب مطلق ” مخالفم !که هیچ گروه و انسانی را سفید سفید و هیچ گروه و یا انسانی را سیاه سیاه نمی بینم !من سالهاست که تصمیم گرفته ام انسان ها را خاکستری ببینم .

سالهاست که بخاطر همه‌ی دلایلی که بهتر می‌دانید به راحتی نمی توانم مهر تقبیح و محکومیت بر آدم ها بزنم .مرد بودن یا زن بودن ،مذهبی بودن یا نبودن ،سکولار بودن یا نبودن ،فارس بودن یا عرب بودن ،ایرانی بودن یا نبودن ،سبز بودن یا نبودن و …هیچ کدام باعث نمی شود به خودم اجازه بدهم مهر محکومیت بر آدم ها بزنم.شاید به این امید که در شرایط احتمالی مشابه به همین سادگی، محکوم نشوم!

سالهاست که تصمیم گرفته ام اینقدر راحت به داوری انسان ها ننشینم . تصمیم گرفته ام که اصلا قضاوت نکنم .شاید ساده ترین دلیلش این باشد که به راحتی از بیرون گود محکوم نشوم ،که فقط به خاطر زن بودن ام توسط دیگران داوری نشوم و محکومیت نگیرم .هرچند که بارها فقط به همین دلیل در یک جامعه مردسالار محکوم شده ام اما محکومیت خودم را با محکوم نکردن دیگران محکوم می کنم .